مجموعه آثارمحتوایی

چگونه دشمن در جنگ روایت‌ها تاریخ را وارونه جلوه می‌دهد؟

باخت‌گرایی در برابر روایت فتح

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تقریظ بر کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت» ضمن تجلیل از گزارشی متقن و پرفایده این کتاب از حادثه‌ی مهم تسخیر لانه‌ی جاسوسی در سال ۵۸، نبود چنین روایت‌هایی را یکی از خلأهای رسانه‌ئی و تبلیغاتی ما دانسته و میگویند که «ما به جنگ روایتها در پیکارهای جهانی توجه لازم را نکرده‌ایم و دشمنان و بدخواهان ما از غفلت ما بهره برده و بسیاری از حوادث را وارونه نشان داده‌اند.»
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفت‌وگو با آقای دکتر آقای دکتر شهاب اسفندیاری، دانش‌آموخته‌ی دکتری «نظریه‌ی انتقادی و مطالعات فیلم» از دانشگاه ناتینگهام انگلستان به بررسی اجمالی دلایل وجود خلأ در حوزه «جنگ روایت‌ها» در در عرصه تولید روایت‌های تاریخی در کشور پرداخته است.

موضوع جنگ روایت‌ها در عرصه تولید روایت‌های تاریخی یکی از موضوعاتی است که مورد تاکید رهبری بوده است و ما در این عرصه دچار خلأ هستیم. علت این خلأ چیست؟ چرا دچار غفلت شدیم و دشمن توانست بسیاری از حوادث را وارونه جلوه دهد؟
 البته این که رهبر فرزانه‌ی انقلاب از ضمیر «ما» و فعل دوم شخص جمع در این جملات استفاده می‌کنند از سر بزرگواری و تواضع است. و الا کیست که نداند ایشان در این موضوع نه تنها هرگز غفلتی نداشتند بلکه از هشیارترین نخبگان جامعه‌ی ما بودند و زمانی نخستین هشدارها در موضوع جنگ روایت‌ها را با کلیدواژه‌ی «تهاجم فرهنگی» مطرح فرمودند که بسیاری از مسئولین سطوح عالی هم در خواب غفلت «توسعه» بودند. برخی حتی در مقام انکار برآمدند که «خبری نیست» و «اتفاقی نیافتاده» و همان «تبادلات فرهنگی» که قرن‌ها وجود داشته ادامه دارد. عده‌ای پا فراتر نهادند و از «توهم توطئه» سخن گفتند و حتی مفهوم «دشمن» را زیر سؤال بردند و اساساً «استقلال» را در عصر جهانی‌شدن بی‌معنا دانستند. به نظر من عمده موفقیت دشمن از طریق میدان داخلی بود. حتی این شبکه‌های فارسی زبان وابسته که در دهه‌ی اخیر برپا شد هم خروجی و محصول آن فضای فرهنگی و رسانه‌ای غفلت‌زده داخلی است. اغلب عناصر و عوامل اصلی آن‌ها در زیست‌بوم آن فضای فرهنگی و سیاسی که در داخل شکل گرفت، پرورش یافتند و به خارج منتقل شدند. آن زیست‌بوم با درک نادرست از معادلات جهانی و فهم سطحی از تاریخ و فرهنگ غرب و غفلت از منافع ملی و هویت فرهنگی، عناصر سیاسی و رسانه‌ای پرورش ‌داد که حتی خدمت ذیل ارتش بیگانه و حمایت از حمله‌ی دشمن خارجی به کشور و نسل‌کشی ده‌ها هزار نفر در غزه هم برایش قبحی ندارد.

اگر قدری به عقب برگردیم می‌بینیم در روزگاری برخی دفاع از هویت ملی و فرهنگی در برابر شبیخون دشمن را با جنگ «دن کیشوت» با آسیاب‌های بادی مقایسه کردند. ایستادگی در برابر سیطره‌ی محصولات فرهنگی بیگانه را «سیم خاردار کشیدن مقابل سیل» جلوه دادند. این کنش‌گری‌ها خواسته یا ناخواسته راه را برای «عادی‌سازی» و «طبیعی نمایی» عملیات فرهنگی و رسانه‌ای دشمن هموار کرد. متأسفانه عده‌ای از «نخبگان» سیاسی و فرهنگی ما در این مسیر چنان دچار خوش‌بینی و ساده‌لوحی نسبت به دشمن بودند که گاه خروجی نظر و عمل آنها در فضای فرهنگی داخل «بزک کردن چهره‌ی دشمن» بود . این چهره‌ها و جریان‌ها در برخی از ارکان حاکمیت و نیز در مطبوعات و فضای مجازی به شدت به ترویج «باخت‌گرایی» (Defeatism) دامن می‌زدند. باخت‌گرایی به یک وضعیت ذهنی و روانی و نیز سیاسی گفته می‌شود که افراد هرگونه تلاش و مبارزه و ایستادگی برای رسیدن به هدف را بیهوده و شکست خورده پنداشته و بدون هر مقاومتی خواهان تسلیم هستند.

باخت‌گراها هر مشکلی که در جامعه و اقتصاد و فرهنگ باشد را صرفاً به «خود» نسبت می‌دهند و دامن «دیگری» (دشمن) را از هر بدی و زشتی و ظلم می‌زدایند. انگار هرآنچه در تاریخ میان ما و دشمن رخ داده تقصیر ما بوده و «هر چه آن خسرو کند نیکو بود». چنان تصویری از معادلات بین‌المللی ارائه می‌دهند که انگار ما هستیم که عنصر مزاحم در «نظم بین‌الملل» هستیم. در ادبیات آنها اگر دقت کنید دائماً تکرار می‌کنند که «ما» باید برویم مشکلات‌مان با «جامعه‌ی بین‌الملل» را حل کنیم. انگار نه انگار که در تاریخ ما کودتای سوم اسفندی بوده، انگار نه انگار که در تاریخ ما کودتای ۲۸ مردادی بوده، انگار نه انگار که سرزمین ما در جنگ‌های جهانی بدون هیچ دلیلی اشغال شده، انگار نه انگار که از رژیم سفاک و منحوس پهلوی نیم قرن حمایت بی قید و شرط شده. ولی ما متهم هستیم که انقلاب کردیم و «نظم جهانی» - یعنی سلطه‌ی چند قدرت زورگو بر منابع کشورها از جمله کشور خودمان- را با اخلال مواجه کردیم. ما متهم هستیم که با تسخیر لانه‌ی جاسوسی مناسبات و روابط دیپلماتیک با آمریکا را بر هم زدیم و اسباب زحمت برای خودمان فراهم کردیم. گمان می‌کنند اگر اجازه می‌دادیم آمریکایی‌ها نیروی انسانی و لوازم و امکانات یک کودتای دیگر را در تهران حفظ می‌کردند بیشتر در راستای منافع ملی ما بود. در نگاه «پاک و خطاپوشِ» باخت‌گراها، آمریکایی‌ها هرچه بکنند، حتی حمله‌ی نظامی به کشورهای همسایه‌ی ما و اشغال سرزمین‌های اطراف ما و کشتن و آواره‌کردن میلیون‌ انسان بی‌گناه و تقویت و تجهیز هیولای داعش، هیچ نیتی جز حفظ «صلح و ثبات جهانی» ندارند ولی ما اگر بخواهیم از حریم میهن خود دفاع کنیم و از گروه‌های بومی و ملی مقاومت در برابر اشغال و تجاوز و ترور حمایت کنیم، دنبال دردسر و بی‌ثباتی هستیم. اگر هشت سال در مذاکرات هسته‌ای مملکت را معطل آنها کنیم و به همه‌ی تعهدات خود عمل کنیم و آنها به هیچ تعهدی عمل نکنند و همه‌ی توافقات را زیر پا بگذارند، باز هم در نظر «باخت‌گراها» ما مقصریم که اجازه ندادیم شرکت‌های آمریکایی به ایران بیایند.

در جنگ اخیر غزه، بعد از حماسه‌ای که مقاومت در طوفان الاقصی آفرید و بر امنیت و اقتدار رژیم صهیونی ضربه‌ای ترمیم‌ناپذیر وارد کرد، و با وجود آنکه بسیاری از تحلیل‌گران غربی هم به قرار گرفتن رژیم صهیونی در «حلقه‌ی آتش» و در مسیر فروپاشی از درون اذعان داشتند، باخت‌گراها تصویری واژگون از میدان ارائه می‌کردند. عملیاتی مانند وعده‌ی صادق ۱ و ۲ را - که بزرگترین حملات پهپادی و موشکی تاریخ جنگ‌های جهان نام گرفته و طی آن لااقل دهها موشک بالستیک اهداف مورد نظر در عمق خاک یک قدرت اتمیِ مستظهر به پشتیبانی چند قدرت اتمی دیگر را از فاصله ۱۷۰۰ کیلومتری هدف قرار داده – نادیده می‌گیرند و شرایط کشور را مشابه سال ۱۳۶۷ و قبل از قطعنامه ۵۹۸ جلوه می‌دهند. طعنه و کنایه می‌زنند که اگر چنین و چنان نشده بود سیدحسن نصرالله و فرماندهان مقاومت شهید نمی‌شدند. شبیه همان قاعدینی که پس از جنگ احد طعنه می‌زدند که اگر به حرف ما گوش داده بودید افرادی مانند حضرت حمزه سید الشهداء شهید نمی‌شدند: «الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا» (آل عمران/۱۶۸). خداوند در پاسخ آنها می‌فرماید شما اگر توان و قابلیت دارید از مرگ کسی (با پیش‌بینی و پیش‌گویی) جلوگیری کنید از مرگ خودتان جلوگیری کنید! (قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ). و جالب اینجا است که در همین آیات گویی خداوند یک سنت الهی را آشکار می‌کند که گاهی شکست‌های مقطعی و ضربات و آسیب‌هایی که به جبهه‌ی اسلام وارد می‌شود، هرچند عامل اصلی‌اش ممکن است اختلاف، تفرقه و یا سرپیچی از فرمان پیامبر اکرم (ص) باشد، اما یک نتیجه هم برای جامعه‌ی اسلامی دارد و آن آگاه شدن مردم و شناخته شدن مؤمنان راستین است: «وَ مَا أَصَابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ».

به نظر می‌رسد حوادث و وقایع اخیر زمینه را برای آگاهی بیشتر مردم فراهم کرده است. هم در سطح بین‌المللی و هم در سطح داخلی شاهد تغییر برخی نگرش‌ها هستیم. برخی خوش‌بینی‌ها به نظام و روابط بین‌الملل رنگ می‌بازد و نگاه‌ها واقعی‌تر می‌شود. نقاب از چهره‌ی مدعیان حقوق بشر و قوانین بین‌المللی افتاده و حقیقت آشکارتر شده است.

 برای مقابله با روایت‌های وارونه دشمن چه باید کرد؟ آیا راه جبرانی وجود دارد؟
 راه مقابله با روایت «باخت‌گرایی»، تقویت روایت «فتح» است. ما پیروزی‌ها و موفقیت‌های خودمان را متأسفانه نتوانستیم به شکل درست و مؤثر روایت کنیم و این فضایی فراهم کرد که روایت‌های دشمن بر بخش‌هایی از مردم اثرگذار شود. این بدین معنی نیست که ضعف‌ها و نقص‌ها و قصورها و تقصیرها را نادیده بگیریم. مهم این است که آن نگاهی که دشمن دنبال ترویج آن است تا امید و انگیزه برای هرگونه تلاش و مبارزه برای بهبود و پیشرفت را از ما سلب کند غالب نشود. در این خصوص نیازمند نگاه راهبردی در مدیریت فرهنگی هستیم. البته در طی این سال‌ها محصولات فرهنگی، هنری و رسانه‌ای زیادی در بخش‌های گوناگون تولید و عرضه شده که برخی از آنها بسیار اثرگذار بوده است. اما گاهی به نظر می‌رسد این محصولات با نگاهی راهبردی معطوف به میدان‌‌های اصلی مواجهه و چالش‌های کلیدی و نیازهای مخاطبان تولید نشده‌اند و طبعا اثرگذاری زیادی هم ندارند. گاهی هم محصولات ساخته شده از کیفیت لازم برخوردار نبوده‌اند. از سطحی‌نگری و نگاه کمی در این مسیر باید پرهیز شود. اهداف و راهبردهای دشمن در میدان فرهنگ را باید دقیقا بشناسیم و متناسب با آن طراحی و برنامه‌ریزی کنیم.

 تولید این گزارش های تاریخی اول مسیر است. رساندن آن به محصول تبلیغاتی و رسانه‌ای در بهترین و کامل‌ترین حالت چگونه رخ می‌دهد؟
 طبعاً نیازمند اقتباس برای تبدیل این گزارش‌ها به متن‌های قابل استفاده در تولیدات نمایشی و رسانه‌ای هستیم. در این اقتباس‌ها اولا باید آن نگاه راهبردی حفظ شود و مشخص باشد که اکنون مسئله‌ی اصلی و چالش کلیدی چیست و این اثر چگونه می‌خواهد به این مسئله بپردازد تا پاسخی موثر و اقناع کننده ارائه شود. این مستلزم تحقیق و پژوهش قبل از تولید است. ثانیا در فرایند تولید نیز باید دقت کرد که ملاحظات کیفی و هنری و بلاغی فدای شتاب و شعار نشود. ثالثا باید به الگوهای مصرف رسانه‌ای و قشرهای مختلف مخاطب، خصوصا نسل جوان و زبان و ادبیات خاص آنها هم توجه کرد. منظور از اقتباس صرفا برای تولید فیلم و مجموعه‌های نمایشی نیست. امروز با توجه به قالب‌های گوناگون چندرسانه‌ای و دسترسی به پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی و اثرگذاری آثار کوتاه، باید در تولید چنین آثار چندرسانه‌ای هم بیشتر سرمایه‌گذاری شود.


دیدگاه خود را بیان کنید