دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، ایده اعطای نشان عالی دانش را یک ایده حکیمانه برشمرد و گفت: در حال حاضر در کشور، در حوزه علوم انسانی به شدت به فناوریهای نرم اجتماعی نیازمند هستیم.
در جوار مرقد مطّهر امام راحل(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین لا سیّما بقیّة الله فی الارضین.
سلام خدا بر روح مطهّر امام بزرگوار ما. امام بزرگوار، پرچم برافراشتهی رسالتهای الهی در عصر جاهلیّت مسلّح قرنهای اخیر بود.
سی و چند سال است که این جلسهی باشکوه و مبارک تشکیل میشود؛ موضوع بحث در این جلسه در همهی این سالها عمدتاً امام بزرگوار بوده است؛ صحبتی که وقت این جلسه را بیشتر به خود مشغول کرده است، دربارهی امام بزرگوار و عزیز ما است. به نظر من نسلهای جدیدِ این کشور به آشنایی بیشتر با امام بزرگوار نیازمندند؛ ما قدیمیها هم همینجور. همهی ما نیازمند این هستیم که با ابعاد این شخصیّت چندبعدی و باعظمت بیشتر آشنا بشویم؛ این در پیشرفت ما، در ادامهی راه ما به ما کمک خواهد کرد.
امروز هم من چند نکته دربارهی امام بزرگوار عرض خواهم کرد؛ یک مطلبی هم دربارهی خودمان و درسی که باید بگیریم و کاری که باید انجام بدهیم.
امّا دربارهی امام بزرگوار اوّلین نکته این است که امام از سرآمدان تاریخ ما است؛ نه فقط از سرآمدان روزگار ما. سرآمدان کسانی هستند که در هر رشتهای، در هر بخشی از بخشهای معارفی و عملیِ انسانها دارای عظمتند. در میان بزرگان و اشخاص باعظمت، بعضیها یک سر و گردن از دیگران برترند که به اینها میگوییم سرآمد. در هر روزگاری سرآمدانی وجود دارند لکن بعضیها مخصوص روزگار خودشان نیستند، [بلکه] سرآمد تاریخند.
سرآمدان را نمیشود از حافظهی تاریخ حذف کرد؛ نکتهی مهمّ مورد توجّه ما این است. سرآمدان را نه میشود حذف کرد، نه میشود تحریف کرد. نه اینکه تبلیغات مخالفین نتواند چهرههای سرآمدان را بد معرّفی کند؛ چرا، رسانههای تبلیغاتی که روزبهروز هم مدرنتر میشوند، امروزیتر میشوند، مجهّزتر میشوند، میتوانند شب را روز و روز را شب معرّفی کنند، میتوانند دربارهی چهرههای برجسته و منوّر هم دروغپردازی کنند، امّا این کفِ روی آب است، این «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً»(۲) است. خورشید زیر ابر باقی نمیماند. ابنسینا و شیخ طوسی، بعد از هزار سال از دورانِ خودشان، امروز میتوانند خودشان را با صدای رسا معرّفی کنند؛ شخصیّت آنها را نمیشود محو کرد، نمیشود از حافظهی تاریخ زدود، نمیشود تحریف هم کرد. ابعاد شخصیّت امام بزرگوار ما از ابنسینا و شیخ طوسی وسیعتر است، متنوّعتر است. خصوصیّاتی که در تشکیل شخصیّت امام بزرگوار دخالت دارند، بمراتب بیشتر است از خصوصیّاتی که در شخصیّت آنگونه برجستهها و سرآمدها حضور دارند. امام یک سرآمدِ همهجانبه است؛ هم در دانشهای دینی سرآمد است ــ امام در فقه، در فلسفه، در عرفان نظری، سرآمد است ــ هم در ایمان و تقوا و رفتارهای پرهیزکارانه سرآمد است، هم در استحکام شخصیّت و قوّت اراده سرآمد است، هم در قیامِ لله و سیاستورزیِ انقلابی و ایجادِ تحوّل در نظامِ بشری سرآمد و یگانه است. این خصوصیّات در هیچکدام از سرآمدانِ تاریخِ ما با هم جمع نشده است، [امّا] در امام بزرگوار این خصوصیّات با همدیگر جمع است. نتیجه اینکه این امام بزرگوار را هیچکس نمیتواند از حافظهی تاریخ محو کند، نه امروز و نه در قرنهای آینده، و نمیتواند شخصیّت او را تحریف کند؛ چند صباحی ممکن است دروغپردازی بشود، تحریف شخصیّت بشود، امّا در نهایت چهره ی درخشان امام، خود را با صدای رسا به همه معرّفی میکند؛ این خورشید را پشت ابر نمیشود نگه داشت؛ این نکتهی اوّل.
نکتهی بعد این است که امام بزرگوار ما سه عمل عظیم و بزرگ و تاریخی انجام داد، سه تحوّل بزرگ به وجود آورد، یکی در سطح کشور ایران، یکی در سطح امّت اسلامی، و یکی در سطح جهان؛ این سه تحوّل، هیچ کدام سابقه ندارد، شاید انسان نتواند پیشبینی کند که شبیه اینها و نظیر اینها در آینده هم به وجود بیاید؛ این مخصوص امام بزرگوار بود.
امّا تحوّل در سطح کشور این بود که انقلاب اسلامی را در این کشور به وجود آورد؛ انقلاب را مردم انجام دادند امّا امام به وجود آورد. این انقلاب، یک ساخت سیاسی سلطنتی را در هم شکست و مردمسالاری را جایگزین آن کرد؛ این انقلاب، یک نظام دستنشانده و ذلیل در مقابل قدرتها را از میدان خارج کرد و یک نظام مستقل و متّکی به عزّت ملّی را جایگزین آن کرد؛ این انقلاب، یک حکومت ضدّ اسلام را از میدان خارج کرد، به جای آن یک حکومت اسلامی پایهگذاری کرد و بنا نهاد؛ این انقلاب، استبداد را به آزادی، بیهویّتی روزافزون این ملّت را به هویّت ملّی و به اعتماد به نفْس تبدیل کرد؛ این انقلاب، یک ملّت چشمدوختهی به دست اجانب را به نیروی «ما میتوانیم» مجهّز کرد. اینها معجزههای این انقلاب عظیم و این تحوّل بزرگی است که امام بزرگوار در سطح کشور به وجود آورد. این «ما میتوانیم» که گفتم، کلید حلّ همهی مشکلات است. ما مشکلات داشتهایم و داریم و خواهیم داشت، امّا آن چیزی که میتواند این مشکلات را برطرف کند و مشکلات گذشته را برطرف کرده و در آینده هم علاج مشکلات ما است، همین روحیه و نیروی «ما میتوانیم» است که انقلاب امام بزرگوار در این کشور این روحیه را به وجود آورد.
امّا آنچه در سطح امّت اسلامی روی داد ــ تحوّل در سطح امّت ــ [این بود که] امام جریان بیداری اسلامی را به راه انداخت. دورهی انفعال و بیتحرّکی در دنیای اسلام، با حرکت امام، به سمت ضعف و نابودی حرکت کرد. امروز امّت اسلامی نسبت به دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران قبل از امام، پُرتحرّکتر، فعّالتر، آمادهتر، سرزندهتر است، اگرچه همچنان نیاز به بیشتر کار کردن در این زمینه محسوس است. مسئلهی فلسطین پس از آنکه به خیال صهیونیستها و پشتیبانانشان یک مسئلهی تمامشده به حساب میآمد و دیگر بنا نبود فلسطینی مطرح بشود، با حرکت امام و تحوّل امام در سطح امّت اسلامی، به مسئلهی اوّل جهان اسلام تبدیل شد. امروز مسئلهی فلسطین، مسئلهی اوّل جهان اسلام محسوب میشود. امروز فلسطین در کانون توجّه ملّتهای مسلمان است. طنین صدای رهبران فلسطینی از فراز سفارت رژیم صهیونیستی در تهران در اوّل انقلاب، دنیا را تکان داد و به لرزه درآورد؛ همه فهمیدند که دوران جدیدی در زمینهی فلسطین آغاز شده است؛ در کالبد افسردهی ملّت فلسطین جانی دمید و امروز شما میبینید که ملّت فلسطین حضور خودش را با قوّت و قدرت اثبات میکند و سخن خودش را به دنیا میرساند. در روز قدس نه فقط در ایران یا در تهران، حتّی در پایتختهای جهان غیر مسلمان، مردم از فلسطینیها حمایت میکنند و دفاع میکنند؛ این هم تحوّل در سطح امّت.
تحوّل سوّم، تحوّل در سطح جهان است. امام فضای معنویّت و توجّه معنوی را در دنیا زنده کرد، حتّی در کشورهای غیر مسلمان. معنویّت در زیر لگدکوبیِ سیاستهای مادّیگری و ضدّ معنوی از بین رفته بود. واکنش مردم در مقابل تهاجم دستگاههای صهیونیستی و استکباری برای ترویج مادّهگرایی، واکنش منفعلانهای بود. معنویّت از یادها رفته بود. حرکت امام بزرگوار، رنگ معنوی را در دنیا دوباره زنده کرد. البتّه این نکتهی آخر با واکنش شدید همان مراکز قدرت مواجه شده و [آنها] امروز با انگیزهی بیشتر، تهاجم به معنویّت را در سطح دنیا به هر جا که بتوانند، با شیوههای مخصوص خود دارند پیش میبرند، که بعضی از شیوههای آنها آنقدر مفتضح است که انسان از اسم بردن آنها خجالت میکشد. این هم نکتهی دوّم درمورد امام. پس نکتهی اوّل عبارت بود از اینکه نمیشود امام را از حافظهی تاریخ محو کرد؛ امام زنده است. فریاد امام، سخن رسای امام خاموشنشدنی است، و نکتهی دوّم اینکه امام با همان شخصیّت مهم و سرآمدیِ خود، این سه تحوّل بزرگ را به وجود آورد.
نکتهی بعد، نکتهی مهمّی است؛ آن نکته این است که ما از خودمان سؤال میکنیم که امام این کارهای بزرگ را به پشتیبانی و کمک کدام عاملِ سختافزاری یا نرمافزاری انجام داد؟ آن عاملی که توانست به امام کمک کند و امام را در این میدان پیش ببرد و او احساس خستگی نکند و بتواند این کارهای بزرگ را انجام بدهد و این کوههای بزرگِ موانع را از سر راه بردارد، چه بود؟ امام، عامل کمککنندهی سختافزاری نداشت؛ نه پول داشت، نه ابزار تبلیغی داشت، نه رادیو داشت، نه خبرگزاری داشت، نه هیچکدام از سیاستهای دنیا از او حمایت میکردند و [به او] کمک میکردند. عامل سختافزاری امام، یک صفحه کاغذ بود که بیانیّه در آن بنویسد، یک تکّه نوار بود که صدای او را ضبط کند و به گوش این و آن برساند؛ عامل سختافزاری و کمککار سختافزاری نداشت؛ هر چه بود، در کمکِ عامل نرمافزاری امام بود؛ عامل نرمافزاری امام چه بود؟ این مهم است.
این عامل نرمافزاری را میتوان با بیانهای مختلف بیان کرد. من امروز دو عنوان را، دو تعبیر را از این عامل کمککنندهی به امام انتخاب کردهام و اینها را میخواهم مطرح کنم؛ آن دو عامل عبارت است از «ایمان» و «امید». آن چیزی که امام را در این راه پیش برد، او را قادر کرد که این تحوّلهای عظیم را در سطح کشور، در سطح امّت، در سطح جهان برای طول تاریخ به وجود بیاورد، عبارت بود از ایمان او و امید او؛ ایمان و امید.
شهید مطهّری (رضوان الله تعالی علیه) در پاریس یک ملاقاتی با امام کرده بود ــ خود شهید مطهّری کوه ایمان بود؛ او در مقابل ایمانِ امام اظهار حیرت و شگفتی میکرد ــ ایشان بعد از برگشتن گفت که من چهار ایمان در امام مشاهده کردم: یکی ایمان به هدف؛ هدف یعنی اسلام؛ هدف امام اسلام بود؛ یکی ایمان به راه؛ راهی که در پیش گرفته بود؛ راه امام راه مبارزه بود؛ یکی ایمان به مردم، به مؤمنین؛ یعنی همان چیزی که خداوند متعال دربارهی پیغمبر میفرماید: یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین؛(۳) که حالا من بعد چند جملهای در این باره عرض خواهم کرد؛ و چهارم، از همه بالاتر، ایمان به رب، ایمان به خدا، اعتماد به خدا. من دربارهی این ایمان چهارم ــ ایمان به خدا ــ یک توضیحی بدهم.
وقتی که ما ایمان به خدا را در مسائل عینی، در مسئلهی مبارزه با استکبار مطرح میکنیم، معنای ویژهای دارد. ایمان به خدا در این مقام به معنای ایمان به وعدههای الهی است. خدای متعال در قرآن وعدههایی داده است که این وعدهها تخلّفناپذیر است. وعده داده است «اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم»؛(۴) وعده داده است که «وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه»؛(۵) وعده داده است که «اِنَّ اللَهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا»؛(۶) وعده داده است که «وَ اَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرض»؛(۷) اگر خدا را نصرت کنید خدا به شما ثبات قدم خواهد داد و شما را نصرت خواهد کرد؛ آنچه به سود مردم است، ماندگار است، ماندنی است و کفهای روی آب، رفتنی است و ناحق و باطل همان کف روی آب است و حق یعنی حقیقت اسلام، عبارت است از آنچه خواهد ماند؛ اینها وعدههای الهی است؛ اِنَّ اللَهَ لا یُخلِفُ المیعاد؛(۸) خدا وعدههای خودش را تخلّف نخواهد کرد. ایمان به اله، ایمان به رب که شهید مطهّری از قول امام نقل میکند، معنایش این است؛ یعنی به وعدههای الهی ایمان دارد، اعتقاد دارد؛ این کجا، و اینکه کسی وارد یک راهی بشود، بگوید برویم ببینیم حالا چه میشود کجا؟ اعتماد به وعدهی الهی است که گام مستحکم امام را در این راه به حرکت درمیآورد.
ایمان به اسلام یکی از آن چهار ایمانی است که از قول امام نقل شده است. امام (رضوان الله علیه) این اسلام را در بیانات متعدّد خودش معرّفی کرده است. این اسلام، نه اسلام سرمایهداری است، نه اسلام التقاطیِ روشنفکرنماهایِ بیاطّلاع و بیخبر.
امام، در فهم اسلام و تبیین اسلام، نه این نظراتِ سستِ بهاصطلاح روشنفکرانه را قبول میکند ــ نظراتی که تشرّع اسلامی را قبول ندارند، فقه اسلامی را قبول ندارند، ادّعای اسلام هم میکنند! اینها را امام قاطعاً رد میکند ــ و نه اسلامِ افرادِ متحجّر که تواناییِ این را ندارند که یک استنباط نو از متون اسلامی را بفهمند و قبول کنند و به آن باور داشته باشند؛ هیچ کدام از اینها را امام نمیگوید. امام، اسلام کتاب و سنّت با اجتهاد متقن و فهم درست از اسلام [را در نظر دارد]؛ این، اسلام امام بزرگوار است. اسلامِ افرادِ متحجّری را که اسم اسلام را میآورند، درس اسلام را ممکن است زمزمه هم بکنند، امّا اسلامی را که بیشترِ احکامش مربوط به زندگی اجتماعی و حکومت و سیاست است قبول ندارند، و بیمسئولیّتی را در امور سیاست و امور اجتماعی ترویج میکنند، امام قبول ندارد. این هم اسلام.
ایمان به مردم. «یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین» را که در آیهی کریمهی قرآن هست، ممکن است بعضی جور دیگری معنا کنند؛ معنای درست «یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین» همان «یؤمن بالمؤمنین» است. «ایمان»، در استعمالات قرآن کریم، با لام متعدّی شده؛ مثلاً «فَآمَنَ لَهُ لوط».(۹) «یُؤمِنُ لِلمُؤمِنین» یعنی اعتماد به مردم، اعتقاد به مردم. در طول این سالها مکرّر افرادی پیش امام اظهار نگرانی میکردند که ممکن است مردم تاب نیاورند و نتوانند این راه دشوار و سنگین را با گامهای امام طی کنند؛ امام میفرمود نه، من مردم را بیشتر از شما و بهتر از شما میشناسم؛ و حق با او بود؛ میدانست که مردم اگر تشخیص بدهند که این راه، راه خدا است، همهی مشکلات را در این راه تحمّل میکنند. خانوادههای شهیدداده این فهم امام را تصدیق کردند؛ جوانهای فداکار در طول این سالهای متمادی، این برداشت امام را تأیید کردند؛ اجتماعات عظیم ملّت ایران در بزرگداشت دین و مسائل دینی و مباحث انقلابی، این برداشت امام را تأیید کرد. امام به مردم اعتماد داشت؛ هم به عمل مردم، و به انگیزههای مردم، هم به رأی مردم. جمهوری اسلامی، این مردمسالاری در جمهوری اسلامی، کلمهی «جمهوری»، ناشی از همین اعتماد امام بزرگوار به مردم بود. بعضیها با برداشتهای غلطِ خودشان این حرکت امام را جور دیگری فهمیدند، جور دیگری بیان کردند؛ اینجور وانمود کردند که امام کلمهی جمهوری را از روی رودربایستی گفت! امام آدمی که در رودربایستی گیر کند نبود. امام کسی نبود که به خاطر خوشامد این و آن حرفی بزند؛ اعتقادش بود؛ لذا مردمسالاری را مطرح کرد. امام در اواخر عمرشان تصریح کردند که به آن رئیسجمهورِ اوّل رأی نداده بودند.(۱۰) میگفتند رأی داده، [ولی] امام تصریح کردند که من به فلان کس رأی ندادم؛ امّا همان رئیسجمهوری که خود امام او را قبول نداشت و [به او] رأی نداده بود، تنفیذ کرد؛ چرا؟ چون مردم رأی داده بودند؛ برای رأی مردم اعتبار قائل بود؛ فکر مبنائی امام این بود. خب، این ایمان امام با ابعاد مختلفش در یک کلمات کوتاهی که عرض کردیم.
و امّا «امید» امام. امید در دل امام یک عنصر دائمی بود. امید، موتور حرکت امام بزرگوار بود. این امید در رفتار امام، در گفتار امام بوضوح دیده میشود. امام در دههی ۲۰، در آن نوشتهی معروف، از قیام لله سخن میگوید؛(۱۱) آیهی «اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنیٰ وَ فُرادیٰ»(۱۲) را [نوشته است]. آن نوشتهای که به خطّ خود امام است و امروز در کتابخانهی مرحوم وزیری در یزد حفظ میشود، مال دههی ۲۰ است. در دههی ۴۰، این قیام را به طور عملی خودش انجام داد و وارد میدان قیام شد. در دههی ۶۰ که دههی طوفانهای مهیب(۱۳) نظامی و امنیّتی و سیاسی بود، خم به ابرو نیاورد. از دههی ۲۰، تا دههی ۴۰، تا دههی ۶۰، این رشتهی پایاننیافتنی امید، این سرچشمهی جوشان امید در دل امام، این تأثیرات را گذاشت. خود امام بزرگوار در یک بیانی که در نوشتههای ایشان ثبت شده و منتشر شده، میگوید که من در طول سالهای مبارزه تا پس از پیروزی هرگز دچار یأس نشدم و معتقد بودم که وقتی ملّت چیزی را بخواهد، آن چیز حتماً تحقّق پیدا میکند.(۱۴) این امید امام هم ناشی از ایمان او بود. وقتی شما ایمان روشنی به مبدأ حقیقی و به خدای متعال دارید، این شعلهی امید در دل شما روشن خواهد بود و خاموش نمیشود. امید و ایمان روی هم اثر میگذارند. ایمان امیدآفرین است. تحقّق امیدها ایمان را افزایش میدهد؛ اینها روی هم تأثیر میگذارند.
البتّه وقتی میگوییم امید، نباید امید را با تصوّرات و خیالات فریبگر اشتباه کرد. امید یعنی آن حالتی که با حرکت همراه است؛ با تنبلی و سکون نمیسازد. کسی که امید دارد به اینکه به سرمنزل برسد، راه میرود. اینکه کسی بنشیند و در عین حال امیدوار باشد که به منزل خواهد رسید، این نشدنی است؛ این فریبگری، در روایات و ادعیه به «اغترار بالله» تعبیر شده است که مذمّت شده؛ اینکه انسان بدون حرکت، بدون تلاش آرزو بکند که به یک مقصودی برسد؛ نه، تلاش لازم است؛ امام این امید را داشت و تلاش میکرد.
خب تا اینجا مربوط به امام بزرگوار که این سه نکتهی اساسی را در مورد امام عرض کردیم. حالا ما هستیم و درس گرفتن از امام. امروز امام به ما چه توصیهای میکند؟ برادران عزیز، خواهران عزیز، ملّت عظیم ایران، جوانان خوشروحیه و پُرتلاش سراسر کشور! باید به توصیهی امام گوش فراداد. امام بزرگ است، سرآمد است، زنده است، با ما حرف دارد، با ما حرف میزند. ما هم راه طولانیای در پیش داریم؛ ما هم کارهای بزرگی در پیش داریم؛ [لذا] احتیاج به توصیهی امام داریم. امام به ما چه توصیهای میکند؟ یقیناً بزرگترین توصیهی امام، ادامه [دادن] راه اوست، نگهبانی از میراث اوست؛ این بزرگترین توصیهی امام بزرگوار ما است. ما باید همان سه تحوّلی را که امام در داخل کشور، در سطح امّت و در سطح جهان ایجاد کرد، تعقیب کنیم، دنبال کنیم، حفظ کنیم. دنبال کردن این هدف امروز البتّه اقتضائاتی دارد که با اقتضائات زمان امام فرق میکند؛ این را میدانیم. مسلّماً در دوران هوش مصنوعی و کوانتوم و اینترنت و امثال این پیشرفتهای علمی، نمیشود با همان شیوههای چهل سال قبل، دوران تلفنهای کذایی و ضبطصوتهای کذایی، با آن ابزارها امروز کار کرد. امروز برای پیشرفت این هدف، ابزارها بایستی متناسب با زمان انتخاب بشود؛ تردیدی در این نیست. ابزارها تغییر پیدا میکند، امّا آنچه تغییر پیدا نمیکند جبههبندیها است. جبههبندیها عوض نشده است، تغییر پیدا نکرده است و تغییر پیدا نخواهد کرد. هدفها تغییر پیدا نمیکند؛ جبههبندیها تغییر پیدا نمیکند؛ جبههی دشمن، جبههی استکبار، جبههی زورگویی، جبههی صهیونیسم و قدرتمندان زورگو و متجاوز عالم، امروز هم مثل دیروز در مقابل ملّت ایران صف کشیدهاند؛ البتّه تفاوتی که امروز در این جبههبندی ایجاد شده، این است که ملّت ایران قویتر شده، آنها ضعیفتر شدهاند؛ ولی جبههبندی همان جبههبندی است. آنچه میتواند مثل درّهی خطرناکی در مقابل حرکت ما بُروز بکند، این است که ما این دشمنی را فراموش کنیم، این جبههبندی را فراموش کنیم. هر وقت فراموش کردیم، ضربه خوردیم. این تحوّلهایی که امام ایجاد کرد و امروز ملّت ایران نیاز دارد، احتیاج دارد که اینها را دنبال بکند و حیات او، قدرت او، عزّت او، اصلاح کار ملّت ایران، وابستهی به دنبال کردن این تحوّلات امام است، این تحوّلها دشمنان سرسختی دارد، دشمنان پُربغضوکینهای دارد. در همه جای دنیا آن کسانی که در فکر تجاوز به ملّتها و کشورهای دیگر هستند، هر کشوری را که بتوانند به او تعرّض کنند، تعرّض میکنند؛ پایگاه میسازند، نفتش را میبرند، مردمش را قتل عام میکنند؛ آنجایی که بتوانند، هر جنایتی بتوانند انجام میدهند؛ این وجود دارد. خب اگر چنانچه در مقابل این حرکت، ملّت ایران بخواهد حرکت کند، به چه چیزی احتیاج دارد؟ من عرض میکنم، احتیاج دارد به همان نرمافزاری که امام در وجود خود داشت و به مردم توصیه میکرد؛ یعنی ایمان و امید.
این را هم بخصوص جوانهای ما توجّه داشته باشند که دشمنی استکبار با ملّت ایران با عقبنشینیهای موضعی از بین نمیرود. بعضیها اشتباه میکنند، خیال میکنند [اگر] ما در فلان قضیّه عقبنشینی کنیم، این موجب میشود که دشمنی آمریکا یا دشمنی استکبار جهانی یا صهیونیستها با ما کمتر بشود؛ نه، این خطا است. در موارد متعدّدی عقبنشینیهای ما موجب شد که آنها جلو آمدند و بیشتر متعرّض شدند. در برخی از دولتهای این چند دهه، بودند کسانی که عقیدهشان این بود باید در یک مواردی به طرف مقابل، به جبههی مقابل امتیاز بدهیم و یک مقدار عقبنشینی کنیم. در یکی از این دولتها، همان کشورهایی که ما در مقابل آنها عقبنشینی کرده بودیم، رئیسجمهور ما را به دادگاه غیابی کشاندند؛ برای رئیسجمهور ایران کیفرخواست در دادگاه صادر کردند. (۱۵) در یکی از آن دولتها که متأسّفانه گویا کمک هم به آمریکاییها شده بود، ایران را «محور شرارت» نامیدند.(۱۶) اینها به این عقبنشینیها راضی نمیشوند. آنچه آنها میخواهند، این است که ایران را به دوران قبل از انقلاب برگردانند؛ ایران وابسته، ایران بیهویّت، ایران چشمدوختهی به دست این و آن؛ آنها این را میخواهند. آنها با این عقبنشینیها قانع نمیشوند؛ اشتباه نکنیم.
آنچه من به ملّت ایران، به شما جوانهای عزیز عرض میکنم، این است: من میگویم هر که ایران را دوست دارد، هر که منافع ملّی کشور را دوست دارد، هر که بهبود اوضاع اقتصادی را دوست دارد، از مشکلات اقتصادی و معیشتی رنج میبرد و میخواهد آن را اصلاح کند، هر که به دنبال جایگاه باعزّت ایران در نظم جهانیِ پیش رو است، هر که این چیزها را دوست دارد، باید برای ترویج ایمان و ترویج امید در ملّت تلاش کند؛ این وظیفه است؛ این وظیفهی همهی ما است؛ این همهی حرف من با نخبگان، با هستههای انقلابی، با مجموعههای سیاسی، با همهی آحاد مردم متعهّد است. باید همهی ما تلاش کنیم تا در این کشور ایمان و امید زنده بماند.
توصیهی من تقویت ایمان و امید است، و آماج دشمن هم همین ایمان و امید است. تلاش وسیع دشمنان ــ که حالا چند جملهای عرض خواهم کرد ــ متوجّه این است که ایمان و امید را در مردم از بین ببرد؛ ایمان مردم را تضعیف کند، شعلهی امید را در دلهای مردم، بخصوص جوانان خاموش کند. ما توصیه میکنیم باید ایمان و امید را تقویت کرد. دشمن تلاش میکند ایمان و امید را از بین ببرد. حفظ استقلال ملّی، به ایمان و امید است. حفظ عزّت ملّی، حفظ منافع ملّی، با ایمان و امید است؛ اینها همه دشمن دارد. حفظ منافع ملّی ما دشمنان عنودی دارد، دشمنان لجوجی دارد؛ هر کاری از دستشان بربیاید میکنند و تا امروز کردهاند. در این چند دهه، دستگاههای عنود و لجوج استکبار و دستگاههای امنیّتیشان و دستگاههای سیاسیشان و پشتیبانی مالیشان، هر کار توانستند علیه ملّت ایران انجام دادند؛ در موارد معدودی پیشرفت هم کردند، در اغلب موارد هم به توفیق الهی مغلوب و منکوب ملّت ایران شدند.
همه توجّه کنند! آخرین تلاش دشمن ــ البتّه آخرین تلاش تا حالا؛ در آینده کارهایی خواهند داشت ــ همین اغتشاشهای پاییز گذشته بود. توجّه کنید! طرّاحی این اغتشاشهای پاییز گذشته در اتاقهای فکر کشورهای غربی انجام گرفت؛ طرّاحیاش آنجا شد. طرّاحی جامعی هم انجام دادند؛ طرّاحی در اتاقهای فکر غربی، پشتیبانی مالی و رسانهای و تسلیحاتی به وسیلهی دستگاههای امنیّتی غربی. پشتیبانی کردند؛ هم پشتیبانی مالی کردند، هم پشتیبانی تسلیحاتی کردند، هم پشتیبانی رسانهای وسیع و گسترده انجام دادند. پادوییاش را به وسیلهی تعدادی از عناصر خائنی که پشت به وطن کرده بودند انجام دادند؛ پادوییاش را عناصری کردند که به کشورشان خیانت کردند؛ از اینجا رفتند خارج و مزدور و عامل سیاستهای دشمن ایران شدند؛ نه فقط دشمن اسلام و دشمن جمهوری اسلامی، [بلکه] دشمن ایران. یک عدّه هم پیادهنظامِ اینها در داخل بودند. این پیادهنظام ترکیبی [بود] از تعداد معدودی آدمهای مغرض، تعداد بیشتری آدمهای غافل و احساساتی و کمعمق و جمعی هم اراذل و اوباش؛ اینها هم پیادهنظام این اغتشاش بودند. از اتاقهای فکر دشمنان در کشورهای غربی بگیرید تا اراذل و اوباش خیابانهای تهران و بعضی شهرهای دیگر؛ این، مجموعهی این حرکت بود. فکر همه جایش را کرده بودند؛ رادیوها و تلویزیونهای کشورهای خارجی بیملاحظه، بدون رودربایستی ساختن بمب دستی را به مردم یاد میدادند؛ شعار تجزیهی ایران را در زبانهای اینها قرار دادند؛ حرکت مسلّحانهی داخل خیابانها را با سلاحهای قاچاق ترویج کردند؛ اراذل و اوباششان، جوان دانشجو یا طلبهی بسیجی، یا عنصر انتظامی، یا عنصر بسیجی را در خیابان، جلوی چشم مردم با شکنجه به قتل رساندند و شهید کردند.(۱۷) توجّه کنید تا عظمت ملّت ایران و عظمت انگیزه و ایمانی که در ملّت ایران هست بیشتر روشن بشود. در داخل اراذل و اوباش اینجور حرکت کردند، افراد مغرض آنجور شعار دادند، در خارج هم بعضی از سیاستمدارانِ سطوح بالای دولتی با همین دشمنها عکس یادگاری گرفتند. اینها خیال میکردند کار، تمامشده است. طرّاحی آنها جوری بود که فکر میکردند کار جمهوری اسلامی تمام شده، فکر میکردند میتوانند ملّت ایران را به خدمت بگیرند. احمقها باز هم اشتباه کردند، باز هم ملّت را نشناختند. البتّه ملّت ایران به آنها بیاعتنائی کرد، به فراخوان آنها اعتنائی نکرد. جوانهای متعهّد در خیابانها، در دانشگاهها توانستند کارهای بزرگی انجام بدهند. بسیج دانشجویی، بسیج اقشار در داخل شهرهای کشور، مردم متعهّد و متدیّن، وظایف خودشان را انجام دادند، دشمن را ناکام کردند. نقشهی دشمن باطل شد ولی این هشدار به همه داده شد که از کید دشمن غفلت نکنید؛ از کید دشمن غفلت نکنید!
سعی دشمن این است که جوان ایرانی را ناامید کند. خب مشکلاتی در کشور وجود دارد؛ این مشکلات را مرتّب به رخ جوان ایرانی میکشند. مشکل معیشتی هست، مشکل گرانی هست، مشکل تورّم هست؛ این مشکلات وجود دارد؛ دشمن سعی میکند این مشکلات را ــ که همهی این مشکلات قابل رفع است و انشاءالله رفع خواهد شد به توفیق الهی، به حول و قوّهی الهی ــ ابزاری کند برای خاموش کردن نورِ امید در دل جوانها؛ در حالی که اینها عوارض قابل رفعی هستند. مشکلات نباید امید را تضعیف کند. ما اگر مشکلات را مشاهده میکنیم، باید انگیزهمان تقویت بشود برای پیدا کردن راههای رفع مشکل و کمک به آنهایی که در میدان، در مقابل این مشکلات ایستادهاند و برای رفع آنها دارند تلاش میکنند. البتّه ما مشکلاتی داریم امّا در مقابل آن، پدیدههایی داریم که همه امیدآفرین است. من به جوانهای عزیزمان عرض میکنم که دشمن نمیخواهد بگذارد که ما این پدیدههای امیدآفرین را ببینیم. پدیدههای امیدآفرین بمراتب بیشتر از مشکلات است: پیشرفتهای کشور در عرصهی علم، در عرصهی فنّاوری، در ایجاد زیرساختهای صنعتی و کشاورزی، در ایجاد ساختارهای بسیار مهمّ حمل و نقل، پیشرفتهای کشور در تربیت نیروی انسانی، در کشاندن فعّالیّتهای عمرانی به نقاط دوردست و محروم کشور ــ اینها الان دارد انجام میگیرد ــ در سیاست بینالمللی، در اعتلا و عزّت ملّی، در اقتدار نظامی و دفاعی کشور؛ اینها حقایق امیدزا است؛ دشمن میخواهد ما این حقایق را فراموش کنیم، از یادمان ببریم، جوان ما از اینها مطّلع نشود. این واقعیّتها از آیندهی روشنی خبر میدهد.
وقتی شما راجع به امید صحبت میکنید، بعضی دوست دارند در این امیدواریِ شما با ذکر همین مشکلات خدشه کنند؛ اگر شما از امید صحبت کنید، میگویند شما از واقعیّتها خبر ندارید. چطور ممکن است از واقعیّتها کسی خبر نداشته باشد؟ واقعیّتی که آنها میگویند، همین واقعیّتهای اقتصادی است، همین مشکلات معیشتی است؛ اینها را همه خبر دارند، همه از این رنج میبرند؛ در این شکّی نیست. بعضی برای اینکه امید را در دلها بکشند، اشاره میکنند به اینکه در لایههای اجتماعی، کسانی هستند که دغدغهی دین و ایمان و انقلاب ندارند؛ خب بله، [امّا] مخصوص امروز نیست؛ دههی ۶۰ هم که جبههها آنجور مملو و سرشار از جوانهای مؤمن بود، یک عدّهای در شهرهای بزرگ، در تهران، بیخیال و بیاعتنا راه میرفتند، نه فقط احساس مسئولیّت نمیکردند، مسئولین را مسخره هم میکردند! شما نگاه کنید شرححال شهدا و رزمندهها را؛ اینها وقتی که میآمدند در شهرهای بزرگ ــ بخصوص شهرهای بزرگ ــ احساس دلتنگی میکردند که [این] به خاطر همین پدیده بود. دههی ۶۰، دههی اوّل انقلاب، از این حوادث وجود داشت؛ این جای تعجّب ندارد. امروز هم البتّه هستند کسانی که نه به انقلاب، نه به اسلام و حتّی نه به تعهّد ایرانی پایبند نیستند؛ بله، امّا ملّت ایران اینها نیستند. در زمان خود رسول اکرم هم یک عدّهای عاشق شهادت بودند، مشتاق جهاد بودند، اگر امکانِ رفتن به جبهه نداشتند گریه میکردند، یک عدّهای هم در مدینه بودند که «مَرَدوا عَلَی النِّفاق»؛(۱۸) قرآن دربارهی آنها میگوید «مَرَدوا عَلَی النِّفاق»، یا یک جای دیگر [میگوید:] «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَة»؛(۱۹) در خود مدینهی پیغمبر، کسانی بودند که قرآن از آنها به «مُرجِفون» تعبیر میکند؛ شایعهپراکنان، ترسپراکنان، تردیدپراکنان، شبههپراکنان؛ در زمان پیغمبر! تازه در زمان پیغمبر نه اینترنت بود، نه شبکههای اجتماعی بودند، نه اینهمه تلویزیون بود. امروز با وجود همهی این دستگاهها، شما نگاه کنید ببینید جوان ایرانی چه عظمتی از خود نشان میدهد!
ما امروز در سرتاسر کشور، هزاران هستهی مقاومت در مساجد و در هیئتها داریم؛ از این هستههای مقاومت، جوانهایی برمیخیزند به عنوان مدافع حرم، جوانهایی برمیخیزند به عنوان مدافع امنیّت، جوانهایی برمیخیزند به عنوان بسیجی دانشجو.
نقطهی امیدآفرین این است که در این تلاش همهجانبهی دشمن، شما میبینید در چنین شرایطی که دشمن شمشیر را از رو بسته، دانشجوی انقلابی در فلان دانشگاه فحش ناموسی میشنود، از میدان خارج نمیشود؛ طلبهی بسیجی زیر شکنجه به شهادت میرسد، حاضر نیست حرفی را که دشمن میخواهد بر زبان جاری کند. مجاهدان فداکار، مدافعان حرم، فعّالان سختکوش جهاد تبیین، گروههای کمک مؤمنانه، اردوهای جهادی، اینها همه جوانهای این کشورند. با وجود اینترنت، با وجود شبکههای اجتماعی، با وجود اینهمه لغزشگاهها، جوانهای ما در این راه دارند حرکت میکنند. گاهی اوقات شما میبینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمیخیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفیٰ صدرزاده به وجود میآید. ما از این مصطفیٰهای صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ اینها همه امیدبخش است. ما همه وظیفه داریم؛ نخبگان وظیفه دارند؛ هستههای انقلابی وظیفه دارند؛ فعّالان دانشگاهی، فعّالان حوزوی، صاحبان جایگاههای اجتماعی بویژه کسانی که حرف آنها به گوش مردم میرسد، مردم حرف آنها را میشنوند، اینها وظیفه دارند؛ وظیفه این است که ایمانها را تقویت کنند، امیدها را تقویت کنند، شبههها را برطرف کنند، شیوههای دشمن در شبههآفرینی و یأسآفرینی را خنثی کنند.
و من به شما عرض بکنم یکی از این شیوهها بدبین کردن جوانان به مسئولان کشور، به حرکت کشور، به حرکت سیاسی کشور، به حرکت اقتصادی کشور و بدبین کردن افراد به یکدیگر است؛ این از شیوههای دشمن است؛ با این مقابله کنید. یکی از شیوههای دشمن هم بدبین کردن به انتخابات است که من دربارهی انتخابات آخر سال انشاءالله اگر زنده بودم و توفیق داشتم بعداً عرایضی خواهم کرد. اینجا همین اندازه بگویم که این انتخابات، انتخابات بسیار مهمّی است و دشمن از همین حالا توپخانههای خودش را به طرف این انتخابات روشن کرده، مشغول بمبارانِ انتخاباتی است که هنوز حدّاقل نُه ماه فاصله داریم تا آن انتخابات. باید انشاءالله ملّت ایران، جوانان عزیز این بیداری را، این هشیاری را، این انگیزه را، این ایمان و امید را روزبهروز افزایش بدهند و دشمن را ناکام کنند.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، رحمت خود، برکت خود، هدایت خود و پیروزی کامل را به این ملّت عنایت بفرما. پروردگارا! روح مطهّر امام بزرگوار را با پیغمبر محشور کن. پروردگارا! ما را جزو سربازان امام زمان قرار بده. پروردگارا! قلب مقدّس آن بزرگوار را از ما راضی کن؛ دعای امام زمان را شامل حال ما، بخصوص شامل حال جوانان ما قرار بده. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد مشکلات کشور را به دستِ عزم و اراده و همّت مسئولان برطرف بفرما.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله قاصم الجبارین، مبیر الظالمین، مدرک الهاربین، نکال الظالمین، صریخ المستصرخین، موضع حاجات الطالبین و معتمد المؤمنین. و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین المکرٌمین، سیّما بقیّة الله فی الأرضین.
الّلهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات و اغفر لشهدائنا الابرار الاخیار.
الّلهم صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
قال الله الحکیم فی کتابه: «هو الذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین، لو انفقت ما فی الأرض جمیعاً، ما ألّفت بین قلوبهم و لکن الله ألّف بینهم»(۱)
و قال تعالی «یا ایّها النّبىّ حسبک الله و من اتّبعک من المؤمنین.»(۲)
دفعهی گذشتهای که پس از ماهها توفیق شرکت در این اجتماع عظیم الهی و مردمی دست داد، مصادف با آستانهی عید بود و خداوند آن عید را با عیدهای متوالی دیگر، چه در صحنههای نبرد و چه در میدان فعالیتهای داخلی همراه کرد. این دفعه مصادف با سالگرد خاطرهی پرشکوه نیمهی خرداد است. نیمهی خرداد هم اگر چه به اعتباری یک عزای فراموش نشدنی است، اما به اعتباری یک عید فراموش نشدنی و تاریخساز است.
ماه خرداد ماه خاطرههاست؛ نیمهی خرداد ۱۳۴۲، نیمهی خرداد ۱۳۵۴ که حادثهی خونین مدرسهی فیضیه برای دومین بار پیش آمد، و حوادث خرداد سال گذشته که سرآغاز انقلاب سوم ملت ایران بود؛ کور کردن خط نفاق و التقاط و نفوذ و بیرونراندن خیانتکارانی که فرصتطلبانه بر این مردم جفا میکردند.
از تصادفهای شگفتآور یکی این است که قیام میرزا کوچکخان جنگلی در پنجاه سال قبل تقریباً، که یک قیام اسلامی و مردمی بود، در خرداد واقع شده است. همچنین درگیری غمانگیز میان اسرائیل و اعراب در سال ۱۳۴۶، که مصادف با ۱۹۶۷ مسیحی است، در خرداد واقع شد.
امسال خرداد ما خاطرههای دیگری هم دارد. اوّلاً مصادف شد طلیعهی خرداد با بزرگترین پیروزیهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و فتح خرمشهر. این خاطره هم در لیست خاطرههای خرداد ثبت شد. و بالاخره خرداد امسال با سالگرد ولادت حضرت بقیةاللهالاعظم حضرت مهدی «روحیفداه و عجلاللهفرجه» مقترن و برابر است.
همهی این خاطرهها به نحوی به یکدیگر مربوط میشود، اما من مایلم دربارهی حادثهی ۱۵ خرداد قدری صحبت کنم، چون از خاطرههای بسیار مهم و تعیینکنندهی انقلاب ماست و بعد، مطلبی را که در انقلاب ما و در ۱۵ خرداد به وضوح دیده شده است و قرآن هم به این مطلب اشاره دارد، برای شما برادران و خواهران عزیز مطرح کنم تا برای خط مشی آیندهی ما، ملت و هم دولت، درسی باشد.
۱۵خرداد یک قیام مردمی بود. علت این قیام هم این بود که در روز عاشورای آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد میشد، امام امت حقایق افشا نشدهی تا آن روز را با مردم بیواسطه در میان گذاشتند، که در بارهی این ارتباط بیواسطهی امام و امت حرفی دارم که عرض میکنم. در این گفتار، که توصیه میکنم اگر نوار قابل فهمی و سالمی از آن هست، رسانههای همگانی آن را پخش کنند تا مردم بفهمند که نوزده سال قبل امام چه میگفتند، حقایقی را بیان کردند که این حقایق، آنروز برای خیلیها حتی دستاندرکاران سیاست، قابل فهم نبود. اگر حافظه خطا نکرده باشد، جملات امام اینها بود که «اسرائیل میخواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل میخواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل میخواهد در ایران اسلام نباشد.»
آن روز برای خیلیها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنی با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدری بود که شب بعد از این سخنرانی، یعنی شب نیمهی خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانی کردند. روز نیمهی خرداد مردم به مجرد این که فهمیدند که امام دستگیر و ربوده شده است، بدون این که فرماندهیای، رهبریای از سوی شخصیتی، از سوی حزبی، گروهی وجود داشته باشد، به خیابانها ریختند. در تهران، در قم، در شیراز، در مشهد، در بعضی شهرهای دیگر و حتی در بعضی از روستاها در ورامین.
و دستگاه جبار که باور نمیکرد نفوذ روحانیت و مرجعیت در این حد باشد، غافلگیر شد و دست به یک عمل تند وحشیانهی حساب نشده زد. مردم را در خیابانها و میدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزار شهید در زبانها میگشت.
این قیام یک نقطهی عطف شد. اگر چه عدهای را مرعوب کرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح کرد. از آن روز حرکت انقلابی مردم ایران که از تقریباً نه ماه قبل از آن یا یک سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شکل قطعی و جدی گرفت و این قیام به انقلاب ۲۲ بهمن منتهی شد و در مئال، جمهوری اسلامی را به وجود آورد.
گزارش حادثه به اجمال این است، اما تحلیل حادثه بسیار تحلیل جالب و شیرینی است که باید بنشینند آنها که در متن واقعه بودهاند و با چشم تیزبین حوادث را دیدهاند، شهادت خود را بنویسند تا تاریخ روی ۱۵ خرداد قضاوت کند.
در ۱۵ خرداد سه عنصر وجود داشت. یکی عنصر مردم بود، یکی عنصر رهبر و امام بود و سومی عنصر انگیزهی مذهبی و روح شهادتطلبی و فداکاری برای خدا بود. نطفهی انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد. وقتی میگوئیم مردم بودهاند، معنایش این است که هیچ یک از احزاب و گروهها و دستهجات سیاسی و سردمداران سیاسی و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمی کوچکترین نقشی نداشتند. نه آن کسانی که با انگیزهی ملیگرایی حرکت میکردند و نه آن کسانی که با انگیزههای مادی و مارکسیستی راه میرفتند و نه حتی آن گروههایی که با انگیزههای مذهبی و اسلامی تشکلی داشتند. هیچ کدام در این خیزش عمومی خونین پرشکوه کمترین تأثیری نداشتهاند. چرا، تأثیر منفی بعضی از گروهها داشتند.
فردای ۱۵ خرداد تحلیلگران مادی معتقد به اندیشههای خرافی الحادی به کمک دستگاه جبار آن روز رفتند و برای او حادثه را تحلیل کردند. حادثه دینی بود، آن را طبقاتی و اقتصادی و از این قبیل تحلیل کردند و در حقیقت آب به آسیاب دستگاه جبار ریختند. هیچکس به کمک این قیام نیامد جز مردم و جز رهبران دینی مردم.
شکی در این نیست که در حادثهی ۱۵ خرداد و جریانهایی که از آن منشعب میشد، جز علمای اسلام، روحانیون مبارز و کسانی که آمادهی جانبازی برای اسلام بودند، هیچکس نقش گرداننده نداشت.
۱۵ خرداد گذشت، این سه عنصر در جامعه باقی ماند. حرکت انقلابی ما با همین سه عنصر که نطفهی اصلی انقلاب ایران را تشکیل میدادند، به راه خود ادامه داد. در طول این مدت بیشترین کسانی که کار فکری اسلامی و سیاسی میکردند و مردم را برای یک حرکت عظیم عمومی آماده میکردند، علمای اسلامی، طلاب جوان، گویندگان مبارز در سطوح مختلف علمی بودند. دیگران هم در بعضی از قشرها کمتر، در بعضی بیشتر، تلاشهایی داشتند، اما آنچه به تلاش روحانیون یک امتیاز میبخشید، این بود که آنها با مردم روبرو میشدند و ذهن مردم را آماده میکردند.
اگر این کار مستمر ۱۵ ساله در شهرها، دهات، دورافتادهترین نقاط کشور نمیبود، انقلاب ما در ۲۲ بهمن با پاسخ عمومی ملت روبرو نمیشد. مردم بدون اطلاع و شناخت حرکتی نمیکنند. آن که به این مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پیامآوران انقلاب و اندیشهی انقلابی از حوزهی علمیهی مقدسهی قم و بعضی از حوزههای دیگر بودند. در طول این مدت امام رهبری کرد و در طول این مدت فکر اسلامی بهوسیلهی همین رُسُل انقلاب پخته شد. در ۲۲ بهمن با آمادگیهای سال ۵۶ و ۵۷ این سه عنصر در حد رشد و کمال، انقلاب را به وجود آوردند.
پس انقلاب ما هم یک انقلابی بود که بر مبنای اسلام، امام و امت استوار بود. چون قیام نخستین، اسلامی و مردمی بود، انقلاب هم اسلامی و مردمی شد. و چون انقلاب، اسلامی و مردمی بود، حکومتی هم که بر مبنای آن انقلاب به وجود آمد، اسلامی و مردمی شد؛ یعنی جمهوری اسلامی. و چون رهبرىِ عظیمِ بصیرِ هوشمندانهی متوکلانهی امام امت از آغاز با این انقلاب و قیام همراه بود و او را تغذیه میکرد، در جمهوری اسلامی رهبر آن نقشی را که همه میدانید و لمس میکنید، به خود گرفت.
بنابراین حرکت طبیعىِ قیام ۱۵ خرداد به آن چیزی رسید، به آن واقعیتی منتهی شد که امروز تمام دنیای کفر و الحاد را متوحش کرده است و سردمداران استکبار جهانی را به دفاع از خود واداشته است.
ما امروز مرهون قیام ۱۵ خردادیم. امروز جمهوری ما یک جمهوری به معنای واقعی است. یعنی مردمی است. این را شما میدانید و لمس میکنید، اما من همان دانستهی شما را به زبان میآورم. این برگی از تاریخ است. حقیقتی است که باید آیندگان هم آن را لمس کنند. جمعبندی کارهای امروز ملت و دولت این است که جمهوری اسلامی امروز از همه جهت مردمی است، دارای جهاد مردمی است.
این جبهههای جنگ که پر است از مردم غیر موظف، یعنی غیر نظامیانی که به عشق فداکاری، سلاح به دست گرفتهاند و در خدمت انقلاب میجنگند. انفاق مردمی در پشت جبههها، مردم هر چه دارند، میدهند. خاطرهی آن انگشترها و دستبندها و گردنبندهای طلای زنان جوان ما که مخلصانه و متواضعانه نثار پای رزمندگان میشود، فراموش نشدنی است.
خاطرهی پدران و مادرانی که فرزندان خود را تقدیم انقلاب میکنند و در مقابل اسلام و انقلاب آنها را قربانی میکنند، از یاد نرفتنی است. خاطرهی آن مرد آلاسکافروشی که پسرش را به قربانگاه عشق فرستاده است و بعد از شهادت این پسر، دو هزار تومان پول باقیماندهی از او را برای رد مظالم به شخص مورد اطمینانش میدهد و وقتی از او میپرسند تو خودت که مستحقی، میتوانی برداری این پول را، استنکاف میکند و وقتی میپرسند غیر از آلاسکافروشی شغل دیگری هم داری؟ میگوید نه، دکان آلاسکافروشی را هم چون خلاف مقررات باز شده بود، بستهاند. گله هم نمیکند. میگوید دولت امروز سرگرم کارهای بزرگ است. اگر به کار من نرسد، مهم نیست. خاطرهی این انسان بزرگ و میلیونها انسان بزرگ مانند او از حافظهی تاریخ زدوده نشدنی است.
جهاد مردمی، انفاق مردمی، انتخاب مردمی. مردم انتخاب میکنند، هم افراد را برای نمایندگی از خود، برای ریاست جمهوری، هم انتخاب میکنند خط مشیها و راهها را. به طوری که اگر مردم بر اساس تحلیلی که از مجموع اوضاع دارند، به یک نتیجهی سیاسی و قضاوت سیاسی برسند، مسئولان از آن تصمیم سیاسی مردم تخطی نمیکنند. انتخاب مردمی. اغماض و گذشت مردمی. گرفتاریها را تحمل میکنند، کمبودها را میبینند و تحمل میکنند، زیرا میگویند مسئولان مشغولاند و باید اغماض کرد.
حکومت مردمی؛ یعنی مسئولان حکومت در شیوه و روش و منش با مردم یکساناند. و این یکی از افتخارات جمهوری ماست. یعنی امروز مسئولان درجهی یک کشور برای خودشان یک حیثیتی به خاطر این مسئولیت قائل نیستند. یعنی نخستوزیر مملکت پهلوی یک کارگر یا یک پیشهور یا یک دانشجوی ساده مینشیند، با هم بحث میکنند. نه او یادش میآید که این نخستوزیر است و نه خود نخستوزیر یادش میآید؛ مثل دو تا برادر، به شکلی که در هیچ جای دنیا امروز وجود ندارد با هم برخورد میکنند.
اینها خاصیت مردمی بودن است. این مردمی بودن توانسته است جمهوری را تا امروز نگه بدارد.
بدانید برادران و خواهران عزیز من در سرتاسر کشور که اگر انتخاب شما و جهاد شما و انفاق شما و کمک شما و اغماض شما و حمایت شما و حضور شما در همهی صحنهها نمیبود، ما در مقابل دشمن این قدر احساس قدرت نمیکردیم. امروز ما در مقابل قویترین قدرتهای عالم، یعنی در مقابل امریکا، احساس قدرت میکنیم. علت این احساس قدرت این است که شما هستید. یعنی یک نیروی لایزال و تمام نشدنی. اگر شما بیتفاوت بودید، اگر به جنگ و صلح و انفاق و آباد کردن و عمران و سازندگی بیاعتنا بودید، قطعاً هیچکس نمیتوانست از مسئولان ادعا کند که در مقابل این تهاجم عظیم همهجانبهای که امروز از طرف قدرتهای بزرگ به ما میشود، قابل تحمل است؛ حضور شماست.
یک مثال جنگ امسال و جنگ پارسال را میزنم برایتان. ما از امسال تا پارسال تجهیزات جنگی بیشتری نداریم، مهمات و ابزار و تانک و هواپیمای بیشتری نداریم، چرا ما پارسال در میدان جنگ در فضای حزن و اندوه به سر میبردیم و امسال همه جای صحنهی نبرد به ما لبخند میزند؟ چرا؟ چرا پارسال خبر از پیروزیها نبود یا بسیار کم بود؟ چرا پارسال برای ما خرمشهر، خونینشهر بود؟ و هویزه و ایستگاه حمید و عینخوش و بسیاری از این مناطق دستنیافتنی بود؟ امسال همهی اینها زیر پای فرزندان عزیز این کشور میخندد، چرا؟
علت این است که در سال گذشته مسئولان خیانتکار، آنهایی که سررشتهی امور در جنگ صد درصد به دست و تدبیر آنها بود، حاضر نبودند برای نیروهای جنگندهی مردمی اعتباری قائل بشوند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این نیروی جان برکف، سال گذشته از طرف آن فراری نگونبخت و همکاران و همفکرانش جدی گرفته نمیشد. این بود که خود را از یک نیروی عظیم محروم کرده بودند. دشمن به ما ضربه میزد. امسال آنهایی که تدبیر و ادارهی این حرکت عظیم را در دست دارند، احساس کردند که یک نیروی عظیم را باید وارد کار کنند و کردند. در کنار نیروی ارتش مجهز و فداکار ما، نیروی بزرگ نیرومند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفان وارد کار شد.
پارسال یک گلولهی خمپاره برای سپاه گرفتن، به قدر یک میدان از دشمن گرفتن زحمت داشت. امسال سپاه و ارتش در کنار یکدیگر، با یکدیگر، با فرماندهی واحد، دوش به دوش دارند حرکت میکنند. وقتی نیروی مردم در جنگ دخالت داده میشود، که ما سپاه را از نیروهای مردمی میدانیم چون یک نهاد انقلابی است و همچنین بسیج، وقتی این وارد میدان شد، وضع میدان به این شکل عوض شد.
در همهی صحنههای سیاست داخلی و خارجی ما نقش مردم همین اندازه تعیین کننده است و این جاست که ما میرسیم به مضمون آن آیهای که در طلیعهی خطبه تلاوت کردم که خدای متعال به رسول اکرم میفرماید: «هو الذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» خداوند تو را با پیروزی خودش، با یاری خودش و با مؤمنان کمک کرد. یعنی پیروزی الهی و نصرت الهی در کنار مؤمنان. مؤمنان این قدر بها داده میشوند در قرآن. «یا ایّها النّبی حسبک الله و من اتّبعک من المؤمنین» خدا و مؤمنان تو را بس.
این حرف کوتاه انقلاب ماست. خلاصهی جمهوری ما این است؛ خدا و مردم. سیاست نه شرقی و نه غربی ما بر روی این پایه استوار است؛ خدا و مردم. ما این دو عنصر شریف را که میتوانند حرکت انقلاب اسلامی ما را روزبهروز گسترش و عمق بیشتری بدهند، نباید از دست بدهیم.
خدا متجلی در نظام الهی و احکام الهی است که قانونگذاران و مجریان باید آن را مراعات کنند و مردم یعنی همین حضور عظیم مردم از همهی قشرها و طبقات. الآن شما توی این صحنهی عظیم نماز جمعه نگاه کنید. ببینید از همهی قشرهای مردم در کنار شما هستند. از شهری، روستایی، عشایری، پیر، جوان، زن، مرد، دانشجو، کارگر، پیشهور، روحانی، کشاورز، از همهی قشرهای اجتماعی، مسطوره و نمونهای در این عرصهی عظیم جمعاند. این یک چیز استثنایی فوقالعادهای است که دنیا نظیرش را ندیده است جز در صدر اسلام.
صدر اسلام هم پیغمبر اکرم با مردم سر و کار داشت و امام امت این راز را کشف کرد. شما وقتی در روش و شیوهی مبارزهی امام مطالعه میکنید، این را میبینید. این جزو الهامات الهی است که امام از آن برخوردار شد. با مردم کار کرد. از روز اول خطاب امام به مردم بود. تا امروز هم امام خودش را از مردم جدا نمیکند. قابل جدایی نیست. امام از مردم است و مردم از اماماند.
اگر امام مثل سیاستبازان حرفهای و آنهایی که همان روز هم اشتباه کردند و مانند آنهایی که هنوز امروز در دنیا دارند اشتباه میکنند، به سراغ برگزیدگان و زبدگان و سابقهداران و مدعیان میرفت، یقیناً شکست میخورد. اما امام این راز بزرگ الهی تاریخی را کشف کرد. همچنانی که همهی پیغمبران این کار را میکردند: «و وضعوا اجنحتهم للمؤمنین و کانوا اقواماً مستضعفین»(۳) امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرماید: «پیغمبران در مقابل مؤمنین خاضع بودند، در حالی که آن مؤمنین از اقوام مستضعف بودند»؛ مستکبرین و متمکنین نبودند. با همین عامهی مردم و قشرهای وسیع مردم که اکثریت افراد یک جامعه را تشکیل میدهند، انبیاء سر و کار داشتند. پیغمبر ما هم سر و کار داشت، امام امت هم در این روزگار سر و کار دارد. و باید این رابطه بماند میان دولت و مسئولان و مردم. باید این رابطه ضعیف نشود. رگ اصلی انقلاب ما همین رابطه است.
و من دو نکته را اینجا بگویم که در حقیقت نتیجهگیری از این تحلیل و نگاه به قیام و انقلاب ماست. نکتهی اول این است که مسئولان دولتی باید بدانند، که البته بحمدالله میدانند، که مشروعیت آنها از مردم است. فلسفهی وجود آنها مردماند. تمام همت خودشان را باید به کار ببرند برای آسایش مردم و مردم یعنی اکثریت مردم. آنهایی که احتیاج به مراقبت و حمایت دارند. یعنی محرومان، ستمدیدگان، از پا افتادگان، محتاجان، اینها. ما مستضعف سیاسی نداریم، این را بارها گفتهام، اما مستضعف مالی داریم؛ مستضعفان مالی.
بنابراین این خط اصلی دولت است. در درجات بالای دولت این یک واقعیت است، همانطور که قبلاً اشاره شد، اما در مسئولان دولتی در سراسر کشور، اگر چه باز هم فرهنگ غالب همین است، لکن گاهی تخلفهایی دیده میشود.
و من اینجا به عنوان یک برادر مسلمان و نیز به عنوان یک مسئول در جمهوری اسلامی به کلیهی مسئولان ادارات و سازمانهای دولتی و همهی کسانی که از طریق اقتدار دولتی با مردم به نحوی سر و کار دارند، هشدار میدهم. نبادا مردم را از خودشان برنجانند. نبادا از مراجعهی مردم خسته بشوند. نبادا کار خودشان را بر کار مردم مقدم بدارند. ممکن است مراجعه کنندهای که مراجعه میکند به یک ادارهای، در آن حرفی که میزند، ذیحق نباشد. ممکن است تندی کند. ممکن است زیادتر از حقش بخواهد. هیچ کدام از اینها نباید موجب آن بشود که مسئول، مراجع مردمی را از خودش برنجاند. زیرا اصل مردماند. آن که نمیداند، آن که بیش از حق میخواهد، باید او را متوجه و متنبه کرد.
مطلب دوم که بسیار مخصوصاً در این روزها مهم است، این است که دشمن چون میداند که عنصر مردمی بودن نجاتبخش این انقلاب و تضمین کنندهی آن است، میخواهد این را از این انقلاب بگیرد. حواستان جمع باشد. این دیگر خطاب به عامهی مردم از همهی قشرها و گروههاست. حضور شما در صحنهی جهاد، در صحنهی انفاق، در صحنهی انتخاب و در همهی صحنههای دیگر در دشمن این فکر را به وجود میآورد که باید کاری کند که این حضور از بین برود. و این به چند طریق ممکن است. یا شایعهپراکنی میکنند؛ فلان مسئول چنین گفت، رئیس جمهور چنین کرد، نخستوزیر چنین کرد. یا تفرقهافکنی میکنند. بین گروهها اختلاف میاندازند. بین قشرها، اصناف، افراد، ادارات، اختلاف میاندازد. بین کارگران و مدیران، بین کارکنان سازمانهای دولتی و مسئولان، بین انجمن اسلامی و کارکنان، بین نهادهای دولتی با هم، بین مردم و نهادهای دولتی، هر جور بتوانند اختلاف ایجاد میکنند. این را شما به گوش داشته باشید. هر حرفی، هر پیشنهادی، هر اقدامی که در آن بوی تفرقه و اختلاف هست، از سوی دشمن است. چه زنندهی آن حرف و دهندهی آن پیشنهاد خودش بداند و چه نداند. تا دیدید چنین چیزی مطرح شد، فوراً هوشیارانه آن را دفع کنید. نگذارید اختلاف ایجاد بشود. اختلاف از شیطان است. وحدت میان مؤمنان از خداست. جند شیطان را از بین ببرید. اگر توانستید این وحدتی را که وجود دارد، حفظ کنید، مردمی بودن این انقلاب حفظ خواهد شد. یا به وسیلهی تفرقهافکنی دشمن سعی میکند مردم را از صحنه خارج کند، یا به وسیلهی دلسرد کردن مردم. کاری نشده، چه کردند؟ یا به وسیلهی شایعهپراکنی و اشاعهی دروغ. احیاناً بزرگ کردن نقطههای ضعف کوچک. یا به وسیلهی تخریب، ارعاب، توی مسجد بمبگذاری کردن، تا مردم بترسند، مسجد نروند. غافل از اینکه این مردم به جبهه میروند، توی مسجد که دیگر بیشتر از جبهه انفجار نیست.
در آستانهی اعزام حجاج بیتاللهالحرام به سرزمین وحی(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز؛ بخصوص جمع شما خانوادههای معظّم و مکرّم شهیدان و همچنین بالخصوص خدمتگزاران به فریضهی عظیم حج و حجگزاران عزیز. به مناسبت شهادت حضرت امام صادق (سلام الله علیه) به همهی حضّار محترم تسلیت عرض میکنم.
در مسئلهی حج یک اصل اساسی برای همه، هم برای حجگزار، هم برای خدمتگزار، عبارت است از فهم اهمّیّت حج؛ [اینکه] حج در مجموعهی نظام اسلامی و در مجموعهی عباداتی که انسان انجام میدهد چه اهمّیّتی دارد؛ این مهم است. اهمّیّت حج را [باید فهمید]. یک وقت یک سفری است انسان انجام میدهد؛ خب در این سفر ممکن است زیارت هم باشد، سیاحت هم باشد، تجارت هم باشد؛ یک وقت نه، مسئله فراتر از یک سفر است؛ مسئله یک مسئلهی جهانی، یک مسئلهی بینالمللی، یک مسئلهی تمدّنی در معارف اسلامی است. حج را با این چشم باید نگاه کرد و دید.
حالا آیات حج متعدّد است در قرآن، و هر کدام هم یک نکتهی خاصی دارد لکن دو آیه از این آیات را که اشاره به منافع حج دارد، من اینجا یادداشت کردهام که عرض کنم. یکی این آیهی شریفهی سورهی مائده است که میفرماید: جَعَلَ اللهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قیامًا لِلنّاس؛(۲) خدا کعبه را مایهی قوام جامعه دانسته؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ «قیامًا لِلنّاس». یعنی اگر چنانچه حج وجود نداشته باشد و تحقّق پیدا نکند، امّت اسلامی و جامعهی اسلامی فرو خواهد پاشید؛ لذاست که فقها میگویند که حج در مواردی واجب کفائی است؛ یعنی اگر چنانچه شما دیدید یک روزی ــ که خدا نیاورد آنچنان روزی را ــ حاجیای وجود ندارد از هیچ جای دنیا، بر شما شخصاً واجب است که حج بروید ولو ده بار هم قبل از آن حج رفته باشید. هرگز نباید این خانه، این قرارگاه اصلی، این مرکز اساسی، خالی بماند. «قیامًا لِلنّاس»؛ این خیلی تعبیر مهمّی است.
یک آیهی دیگر آیهی مبارکهی سورهی حج است: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجِّ یَأتوکَ رِجالاً وَ عَلیٰ کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ * لِیَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم؛(۳) مردم، ملّت، امّت اسلامی، از اکناف جهان بیایند حج، تا به چشم خودشان منافع خود را ببینند: لِیَشهَدوا؛ مشاهده کنند، ببینند، حضور پیدا کنند در مجموعهی منافعی که وجود دارد. از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) پرسیدند مراد از این منافع، منافع اخروی است، یعنی ثواب و مانند اینها؟ فرمود نه، هر دو. البتّه منافع اخروی هم هست، امّا منافع دنیوی [هم هست]. امّت اسلامی در حج منافعی میبرد که با هیچ عامل دیگری این منفعت قابل استیفاء نیست؛ جز با حج، جز با این میقات بینالمللی [ممکن نیست]؛ فقط با این میعاد جهانی ممکن است. خب، از جملهی منافع دنیوی، ارتقاء سطح مدنیّت دنیای اسلام است، به خاطر همین تفاهم و هماهنگیهایی که وجود دارد. یک چیزهایی هست که خیلی ظاهر است، امّا از چشم انسان پوشیده میماند؛ یکی از آنها همین قضیّه است. شارع مقدّس همهی آحاد امّت اسلامی را [خطاب میکند]: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَج. در این کلمهی «ناس» هم نکاتی وجود دارد، نمیخواهم حالا وارد بشوم. در چند آیهی شریفهی قرآن بحث «ناس» است، بحث «مؤمنین» نیست؛ یکی همین آیه [است]: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَج؛ مال آحاد مردم و همهی بشریّت است. ندای حضرت ابراهیم خطاب به همهی بشریّت بود. در روایت دارد که وقتی خداوند متعال به ابراهیم (علیه السّلام) وحی فرمود که مردم را دعوت کن، رفت روی کوه ابوقُبیس و گفت «اَیُّهَا النّاس»؛(۴) بحثِ کسانی نیست که به من اعتقاد دارند، من را قبول دارند؛ همهی بشریّت را دعوت کرد به حج. در طول تاریخ، در طول زمان، تا وقتی دنیا دنیا است، این دعوت ابراهیم وجود دارد. خب، در یک ایّام مشخّص، در یک محدودهی معیّنی از زمان ــ که در سورهی بقره «اَیّامٍ مَعدودات»(۵) و در سورهی حج «اَیّامٍ مَعلومات»(۶) ذکر شده است ــ و در یک نقطهی خاصّی از مکان، همهی آحاد بشریّت را خداوند متعال دعوت کرده. البتّه پیدا است آن کسانی که ایمان به این دعوت دارند، قبول میکنند، میآیند و عمل میکنند، پس مؤمنینند، مال مسلمانها است؛ دیگرانی که قبول ندارند قهراً اجابت نمیکنند این دعوت را، محروم میمانند. اینکه همهی آحاد مردم از اطراف عالم برای یک روز معیّن و تاریخ معیّن در یک مکان معیّن جمع بشوند، این یک چیز تصادفی نیست، این یک امر حسابشده است، پیدا است اینها را برای کاری دعوت میکنند.
شما ملاحظه کنید، اگر حالا یک فراخوانی داده بشود که مثلاً فلان گروه از مردم یا فلان شهر از شهرهای کشور یا همهی مردم کشور در فلان روز، فلان جا و در فلان نقطه حاضر بشوید، معنایش چیست؟ معنایش این است که این حضور برای یک غرض و یک مقصودی است؛ معنایش این نیست که به آنجا بیایید و بروید؛ نه، [یعنی] بیایید تا یک کاری انجام بگیرد، بیایید تا یک هدفی تأمین بشود؛ حج این است. دعوت کردند برای یک هدفی؛ آن هدف چیست؟ ارتقاء امّت اسلامی است؛ آن هدف، نزدیکی دلهای آحاد امّت اسلامی به یکدیگر است؛ آن هدف، اتّحاد امّت اسلامی است؛ در مقابل چه چیزی؟ در مقابل کفر، در مقابل ظلم، در مقابل استکبار، در مقابل بتهای بشری و غیر بشری، در مقابل همهی آن چیزهایی که اسلام آمد برای اینکه آنها را از بین ببرد؛ جمع بشوند تا با اینها مقابله کنند. مثلاً فرض کنید که امروز مسئلهی اسرائیل، رژیم صهیونیستی، مطرح است؛ همهی دنیای اسلام باید جمع بشوند و این اجتماع، پیغامی داشته باشد علیه رژیم صهیونیستی. امروز مسئلهی دنیا، نفوذ قدرتهای استکباری است؛ همه باید جمع بشوند برای اینکه اعلام حضور بکنند، اعلام قدرت بکنند، سینه سپر کنند در مقابل قدرتهای استکباری؛ اصلاً قضیّه این است. این منافع دنیوی است. البتّه منافع دنیایی را [اگر] بخواهیم بشمریم، باید دهها صفحه نوشت و گفت؛ حالا ما دو جمله عرض کردیم.
منافع اخروی؛ منافع اخروی، آمیختهی با همین منافع دنیوی است؛ تأثیر حج در دلها است؛ ایجاد اُنس با خدای متعال؛ تقویت رابطهی با خدای متعال؛ ایجاد اخلاص در عمل؛ پاک کردن دل از هر آنچه با یاد خدا معارض و مخالف است؛ اینها است؛ اینها باید اتّفاق بیفتد. این اعمالی که در حج هست ــ این احرام و این طواف و این نماز و این سعی و این عرفات و این مشعر و این اعمال منیٰ و مانند اینها ــ هر کدام یک بابی است، یک دریچهی روشنگر و منوّرکنندهای است به سوی عالم معنا و عالم غیب که دل شما از این دریچه استفاده میکند. اینجوری باید حج رفت، اینجوری باید حج کرد.
یک مسئلهی مهم در مورد حج، نگاه جهانی و فراسرزمینی آحاد مسلمان است؛ از این نباید غفلت کرد. اسلام از آحاد مسلمان خواسته است که نگاهشان، نگاه فراسرزمینی باشد. طبعاً انسان با مسائل بلندمدّت و کوتاهمدّت و روزمرّهی زندگی مواجه است؛ در این تردیدی نیست، از این گزیری نیست امّا در این منحصر نباید بود. ضمن اینکه شما به زندگی شخصیتان، زندگی خانوادگیتان، به فرزندانتان، به آیندهتان، به شغلتان، به آیندهی کشورتان، به پیشرفت و اعتلای کشورتان فکر میکنید، باید به دنیا هم فکر کنید؛ تعلیم اسلام این است. یک روایتی من اینجا یادداشت کردهام که اتّفاقاً به مناسبت همین حج است که آن هم از امام صادق (علیه السّلام) است؛ البتّه روایت، طولانیتر از این است؛ این روایت در وسائل، ابواب «وجوب الحج» است. توجّه کنید نکته این است که این حرفها را امام (علیه السّلام) به مناسبت وجوب حج میزنند.
از جملهی تعابیری که در این روایت هست، [این است که] میفرمایند: وَ لَو کانَ کُلُّ قَومٍ اِنَّما یَتَّکِلونَ عَلیٰ بِلادِهِم وَ ما فیها؛ اگر قرار باشد که هر جمعیّتی، هر ملّتی فقط به خودشان، به مسائل کشور خودشان، به مسائل شهر خودشان بپردازند، به آنها فقط تکیه کنند و اهمّیّت بدهند، هَلَکوا؛ از بین میروند. اگر شما ندانید در دنیا چه میگذرد، ضعیف میشوید؛ هَلَکوا، تعبیر امام صادق (علیه السّلام) است. وَ خَرُبَتِ البِلاد؛ همان کشور خودتان، منطقهی مورد نظر خودتان هم نابود میشود، خراب میشود. وَ سَقَطَتِ الجَلَبُ وَ الاَربَاح ــ «جَلَب» یعنی درآمد ــ درآمدهای ملّیتان هم کاهش پیدا میکند. باید بدانید دنیا چه خبر است. وَ عَمِیَتِ الاَخبَار؛(۷) از دنیا بیخبر میمانید. باید نگاه کنید به دنیا، ببینید دنیا چه خبر است.
اینکه ما تکرار میکنیم مسئلهی دشمنشناسی را، اینکه ما عرض میکنیم دشمن را بشناسید، روشهای دشمن را بشناسید، کارکرد دشمن را بشناسید، مقدار پیشرفت دشمن را بشناسید، ضعف دشمن را بشناسید، قوّت دشمن را بشناسید، این فقط خطاب به مسئولین نیست، به آحاد مردم [هم هست]. کشوری که جوانش، غیر جوانش، عالِمش، درسخوانش، کاسبش، همه، توجّه به مسائل جهانی دارند، این کشور، هرگز سرش کلاه نمیرود. ما خیلی جاها در معاملات جهانی سرمان کلاه رفته؛ برای خاطر اینکه به مسئلهی جهانی توجّه نداشتیم. این طرفِ ما با چه نیّتی وارد میدان شده، با چه نیّتی این حرف را به ما میزند، این اصرار را روی فلان مسئله انجام میدهد، مشکل او چیست، ما چقدر احتیاج داریم، او چقدر احتیاج دارد؛ اینها را باید [بدانیم]. اگر اینها را بدانیم، سرمان کلاه نمیرود. هر جا اینها را دانستیم و بر طبق این دانستهها عمل کردیم، پیش رفتیم. ما الان در سطح جهانی، در سطح بینالمللی، در سطح منطقهای پیشرفتهای خوبی داریم؛ همین که آمریکاییها خیلی از آن عصبانیاند پیشرفتهای ما است. این پیشرفتها به خاطر این بوده که آن کسانی که مسئول کار بودند حواسشان جمع بوده؛ میفهمیدند دنیا چه خبر است. حج آن نقطهی اساسی است که شما میتوانید این را پیدا کنید.
در حج، از اروپا میآیند، از آفریقا میآیند، از سرتاسر آسیا میآیند، از کشورهای متمایل به فلان سیاست میآیند، از کشورهای متمایل به فلان سیاست دیگر میآیند، همهجور آدم میآید. شما میدان دارید، مجال دارید، برای اینکه از مسائل جهان از نزدیک آشنا بشوید، نه از طریق فلان روزنامهی دروغگو و دروغنویس یا فلان خبرگزاری کذّاب خبیثی که در سطح دنیا اخبار پخش میکند، شایعاتِ دروغ پخش میکند، واقعیّات را وارونه میکند. از نزدیک میتوانید بفهمید؛ حج این است دیگر؛ حج را با این چشم باید نگاه کرد.
یک نکتهی مهمّ اساسی در حج این است که اسلام عملاً نشان میدهد که این تمایزهایی که در دنیا وجود دارد، در کشورهای مختلف، این تمایزها را قبول ندارد؛ تمایز نژادی، تمایز جغرافیایی، تمایز طبقاتی؛ اینها را قبول ندارد؛ این نکته خیلی مهم است. امروز کشورهای به ادّعای خودشان متمدّن که به نظر بنده هیچ بویی از تمّدن نبردهاند ــ همین کشورهایی که میدانید خودشان را متمدّن میدانند و بقیّهی دنیا را وحشی ــ گیرند در مسئلهی سیاه و سفید، گیرند در مسئلهی نژاد اروپایی و نژاد غیر اروپایی، گیرند در مسئلهی مهاجرین. هزاران آدمِ مهاجر [اگر] در دریا غرق بشوند، ککشان نمیگزد، اهمّیّتی به آنها نمیدهند، اصلاً کأنّه [آنها را] انسان نمیدانند، موجود قابل توجّه نمیدانند. به حیوانِ خانگیِ خودشان بمراتب بیشتر اهمّیّت میدهند تا یک بیگانهای که در همسایگیِ آنها زندگی میکند. این حوادثی است که روزمرّه انسان دارد مشاهده میکند در دنیا؛ گیرند، نتوانستهاند این مشکل را حل کنند. اسلام حل کرده، آن هم نه در زبان؛ حالا در زبان که قرآن کریم [میفرماید]: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَة»(۸) و آیاتی مانند این، در روایات و در کلمات بزرگان اسلام [هم] که این حرفها پُر است؛ امّا در عمل، اسلام زبان رفع تمایزش زبان عملی است؛ کجا؟ در حج؛ سیاه هست، سفید هست، از فلان نقطهی دنیا هست، از فلان تمدّن هست، از فلان تاریخ هست، همه در کنارِ هم هستند بدون هیچ تمایزی؛ هیچ تمایزی با همدیگر ندارند؛ با هم راه میروند، با هم طواف میکنند، با هم سعی میکنند، با هم وقوف میکنند. اینها خیلی مهم است. اینها از اسرار حج است؛ اینها را بایستی با معرفت انجام داد.
من حالا در این [مطلبی] که عرض میکنم ــ خب بارها گفتهایم این مسائل را ــ اصرارم بر این است که مسئولان محترم حج در این زمینهها فرهنگسازی کنند. کاری کنید که تا اسم حج میآید، تا اسم کعبهی معظّمه میآید، آن جوانِ امروزیِ ما این مفاهیم به ذهنش خطور کند: مفهوم تمدّنسازی، مفهوم اتّحاد جهانی، مفهوم نگاه فرامرزی و بینالمللی، مفهوم رفع تمایز و مانند اینها به ذهنش بیاید. فرهنگسازی در این زمینهها باید انجام بگیرد؛ این، هم به عهدهی روحانیّونی است که در کاروانها هستند، هم به عهدهی مسئولین حج است، هم به عهدهی مسئولین بعثه است؛ همه؛ هر کسی که توانایی دارد، در این زمینهها فرهنگسازی کند در باب حج. کاری کنید که حج را مردم با این نیّت به جا بیاورند. آنوقت اگر ما توانستیم این فرهنگ را در ذهن مردم رسوخ بدهیم، دیگر نگرانِ این نخواهیم بود که حالا فلان برادر ما یا خواهر ما در حج مشغول بازارگردی است برای اینکه یک جنس بنجلی را بخرد به عنوان سوغاتی بیاورد. این نگرانی است دیگر، این جزو نگرانیها است؛ اگر آنجور بشود، این نگرانیها را دیگر نخواهیم داشت.
اینکه امام بزرگوار (رضوان الله علیه) اصرار کردند، بنده هم به تبعِ ایشان تأکید کردم که حتماً در نمازهای مسجدالحرام ــ نمازهای اهلسنّت ــ شرکت کنید، این به خاطر همین است؛ وَالّا آنجا در مسجدالحرام یک جمعیّت میلیونی جمع میشوند نماز میخوانند، شما هم در هتلِ خودت با پنجاه نفر آدم نماز بخوانید، این نمیشود. در اجتماعات شرکت کنید، حرف بزنید، صحبت کنید، تماس بگیرید. بله، مخالفت هست با اینها، میدانیم؛ ممانعت هست، امّا آن کسی که ممانعت میکند یک انسان است، شما هم یک انسانی؛ شما میتوانید [حرف بزنید]. این منافع را باید به دست آورد. منافع معنوی، همین دعا و تضرّع است. هر چه میتوانید دعا کنید، هرچه میتوانید تضرّع کنید. هر چه میتوانید در مسجدالحرام، در مدینهی منوّره آن عملی را که خدای متعال دوست میدارد که عبارت است از آن عمل مخلصانه و نگاه مخلصانه و تضرّع الی الله تعالیٰ، این را تکرار کنید، زیاد کنید، افزایش بدهید. اَللهُمَّ ارزُقنی حُبَّکَ وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یوصِلُنی اِلیٰ قُربِک؛(۹) عملی که ما را به خدا نزدیک میکند؛ [مثل] همین تضرّع و همین توجّه و ادعیهای که وارد شده. یا ادعیهای که مخصوص آنجا هم نیست، [مثل] همین دعای کمیل؛ این [خواندن] دستهجمعی دعای کمیل بسیار کار خوبی است؛ مسئولان محترم با طرفهای مسئول در آن کشور صحبت کنند، تفاهم کنند، توافق کنند که این [کار] انجام بگیرد. این، این بخش مثبت قضیّه، [یعنی] بخش تقرّب الی الله؛ آن طرف هم بخش برائت از مشرکین، و این حرکت عظیمی که وجود دارد و ادامه دارد و باید ادامه پیدا کند.
یکی از افتخارات جمهوری اسلامی این است که این ظرفیّتها را شناساند؛ نمیگوییم حالا به طور کامل احیا کرد که نکردیم ــ به طور کامل احیا نکردیم، باید بکنیم ــ امّا این ظرفیّتها را به آحاد مردم شناساند. قبل از انقلاب، این چیزها مطرح نبود؛ نه آحاد مردم متوجّه این چیزها بودند، نه ماها که عمامه به سر داشتیم و برای مردم موعظه میکردیم؛ ماها هم متوجّه این چیزها نبودیم. اینها را انقلاب به ما یاد داد، اینها را حرکت انقلابی به ما یاد داد؛ این ظرفیّتهای عظیم حج را به ما نشان داد. خیلی خب، این ظرفیّتها را به مردم معرّفی کنیم، بعد هم سعی کنیم که عمل کنیم.
خداوند انشاءالله شماها را موفّق بدارد، حجّتان را قبول کند؛ انشاءالله خداوند حجّ همهی حجّاج از سراسر عالم را مقبول کند و به آنها توفیق بدهد و عزّت و احترام برای آنها فراهم کند و روح مطهّر امام و شهدای عزیز را انشاءالله شاد کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خبرنگار:(۱) سلام و خستهنباشید عرض میکنم. حضرتعالی در کنار اهتمام فوقالعادهای که به مسائل اقتصادی دارید، در یک اقدام واقعی و نمادین، طبق روال دورههای گذشته به سیوچهارمین نمایشگاه کتاب تهران تشریف آوردید؛ اگر ممکن است بفرمایید که جایگاه کتاب در فرهنگ ما چه جایگاهی است و چه کمکی به ارتقاء فرهنگ میکند؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. اوّلاً خیلی خرسندم که این توفیق را پیدا کردم که امسال در این نمایشگاه شرکت کنم. این نمایشگاه، یعنی نمایشگاه کتاب که هر سال تشکیل میشود، یک همایش عظیم مردمی است که جنبهی غالبِ آن جنبهی فرهنگ است و این خیلی خرسندکننده است؛ واقعاً این نمایشگاه شوقآور است. آنچه من امسال در این نمایشگاه دیدم خرسندکننده بود. اوّلاً جمعیّتِ زیاد، هم دیده میشد، هم در آمارهایی که به من دادند تعداد جمعیّتی که در این چند روز آمدهاند بالا بوده، خیلی خوب بوده، مقدار کتابی که خریداری شده خیلی خوب بوده؛ بعد هم خود من که چندین غرفه را از نزدیک دیدم، انسان احساس میکند که کار نشر کتاب بر خلاف بعضی از زمینههای نامساعد، رو به پیشرفت است.
«زمینهی نامساعد» که میگویم، عمدتاً گرانی کاغذ است و گاهی نامرغوب بودن کاغذ که حالا امروز وزیر محترم(۲) به من خبر دادند که در زمینهی تولید کاغذ مرغوب کارهای خوبی را شروع کردهاند. من البتّه چند سال قبل به این مسئله تأکید کردم،(۳) همّت نکردند که دنبال کنند؛ حالا خب بحمدالله شروع کردهاند. امیدواریم که این کمک کند تا این قیمتِ بالای کتابها ــ که خرید کتاب با این قیمتها واقعاً سخت است ــ بشکند و با ارزان شدن کاغذ، با آمدن کاغذ داخلی مرغوب، این وضع بهتر بشود.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ پرفسور درخشان طی یادداشتی که با عنوان «اصلاحات ساختاری در نظام بانکی» منتشر کردند، به ارائه آخرین دیدگاههای خود به منظور حرکت به سمت حل مشکلات اقتصادی کشور پرداختند. ایشان در این یادداشت گام اول حل مشکلات اقتصادی کشور را اصلاحات ساختاری در نظام بانکی دانسته و با بیان چهار راهبرد جزئیات این گام را بیان میکنند.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور گفت: سبک معماری که نظام مهندسی تأیید یا رد میکند همه دارای آثار فرهنگی است، لذا نمیتوان گفت مهم فروش تراکم است یا باید مسکن انبوه بسازیم بدون توجه به آنکه پیوست فرهنگی اجتماعی داشته باشد.
روایتی از جنایات آمریکا علیه زنان در سراسر دنیا
مطالعه مقایسه ای مسئله زن در غرب، پهلوی و نظام جمهوری اسلامی
گردآوری: مرکز بررسی های راهبردی فرهنگی اجتماعی انقلاب
با استفاده از جدیدترین منابع علمی
کتاب آمریکا منفی ٢٠
اثر پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه جامع امام حسین(ع)
کتاب ایران ٢٠
همانج